خلاصه داستان

کلارا داونپورت (Clara Davenport)، مدیر روابط عمومی شرکت اسباب‌بازی خانوادگی‌اش، برای حل یک بحران PR به شهر کوچک فرازر فالز (Fraser Falls) فرستاده می‌شود. یک ویدیو ویروسی از فلورنس ژیرارد (Florence Girard)، ساکن محلی، شرکت را متهم به دزدی از شهر کرده و جک کلی (Jack Kelly)، سازنده محلی اسباب‌بازی، را قربانی نشان می‌دهد. کلارا مطمئن است که می‌تواند با جذابیت و مهارت‌هایش شهر را متقاعد کند، اما جک، مردی جذاب و خشمگین، کلارا را مسئول اصلی می‌بیند و قصد تسلیم شدن ندارد.

در حالی که تعطیلات کریسمس نزدیک می‌شود، کلارا و جک درگیر یک جنگ سرد می‌شوند – او می‌خواهد شهر را نجات دهد، او می‌خواهد عدالت را. اما با برف‌های سنگین، بازارهای کریسمس و لحظات ناخواسته نزدیک، تنش‌ها به جرقه‌های عاطفی تبدیل می‌شود. کلارا با گذشته خانوادگی‌اش روبرو می‌شود، جک رازهای پنهان را فاش می‌کند، و آنچه از نفرت شروع شده، به عشقی عمیق ختم می‌شود. هانا گریس با طنز تیز، شخصیت‌های واقعی و کاوش در تم‌هایی مانند مسئولیت شرکتی، بخشش و قدرت جامعه، داستانی می‌سازد که هم خنده‌دار است و هم دلگرم‌کننده.