خلاصه داستان

فرانکی و جورج (Frankie and George) از کودکی بهترین دوستان یکدیگر بوده‌اند. آن‌ها با هم بزرگ شده‌اند، رازهایشان را به اشتراک گذاشته‌اند و از سختی‌های زندگی عبور کرده‌اند. اما اخیراً، دوستی‌شان ترک خورده است. فرانکی، زنی مستقل و پرجنب‌وجوش، احساس می‌کند جورج از او دور شده، و جورج، مردی آرام و حمایت‌گر، نمی‌داند چطور شکاف بین‌شان را پر کند. حالا، فرصتی طلایی پیش می‌آید: یک هفته تعطیل در بهشت تافینو (Tofino)، کانادا – جایی با سواحل مه‌آلود، جنگل‌های بارانی و زیبایی‌های سحرآمیز.

این سفر قرار است فرصتی برای ترمیم دوستی‌شان باشد، اما با ورود به این مکان جادویی، احساسات پنهان آشکار می‌شود. فرانکی و جورج باید با گذشته‌شان روبرو شوند، رازهایی را فاش کنند و تصمیم بگیرند آیا می‌توانند دوستی‌شان را نجات دهند یا اجازه دهند به چیزی عمیق‌تر – عشق – تبدیل شود. با طنز هوشمندانه، شیمی آهسته‌سوز و کاوش در تم‌هایی مانند دوستی، اعتماد و شجاعت عاطفی، کارلی فورچون داستانی می‌سازد که هم دلخراش است و هم الهام‌بخش. تافینو نه تنها پس‌زمینه‌ای زیبا، بلکه بخشی از ماجراست – جایی که طوفان‌های درونی با زیبایی‌های طبیعی برخورد می‌کنند.