معرفی بررسی و نقد محصول
کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو LES MISERABLES BY VICTOR HUGO
خلاصه کتاب Les Miserables بینوایان اثر ویکتور هوگو
کتاب Les Miserables بینوایان اثر ویکتور هوگو یک رمان تاریخی حماسی است که با عنوان بدبختانکه به «مردم بدبخت» ترجمه میشود، همچنین داستانی درباره عشق بیامان است که عمدتاً در پسزمینهی شورش ژوئن رخ میدهد، که به عنوان قیام پاریس در سال 1832 نیز شناخته میشود. این کتاب در سال 1815 و پس از شکست ناپلئون از بریتانیا آغاز میشود. در واترلو مردی به نام ژان والژان به تازگی از زندان آزاد شده است که به دلیل سرقت نان محکوم شده است. قبل از اینکه والژان زندان را ترک کند، ژاور – یکی از نگهبانان – به او هشدار می دهد که آزادی مشروط خود را بشکند. اما والژان نمی تواند به عنوان یک زندانی کار پیدا کند و پس از اینکه یک شب توسط اسقف میریل به آنجا برده می شود و برای زنده ماندن دوباره به دزدی متوسل می شود، فرصتی دوباره به او داده می شود. او آزادی مشروط خود را رها می کند و با نام جدید مسیو مادلین به عضوی برجسته در جامعه – و شهردار – تبدیل می شود.
کتاب Les Miserables اثر Victor Hugo
در همین حال، فانتین – کارگر کارخانه که سعی دارد برای مراقبت از دخترش کوزت پول پس انداز کند – اخراج می شود. کارخانه ای که او در آن کار می کرد متعلق به والژان است و این سرکارگر اوست که فانتین را در خیابان بیرون می آورد. فانتین هر چیزی را که در اختیار دارد، از جمله موهایش، دندانها و بدنش را میفروشد تا هزینههای کوزت را که با مسافرخانهداری به نام تنداردیه و همسرش در پاریس زندگی میکند، بپردازد. فانتین با بازرس ژاورت به مشکل می خورد، همان مردی که از زمانی که والژان محکوم به آزادی مشروط شد، به دنبال او بود. ژاور قصد دارد فانتین را که در آن زمان کاملاً بیمار بود دستگیر کند. والژان پس از کشف اینکه فانتین پس از اخراج از کارخانه خود به این وضعیت فرو رفته است، به دنبال بازخرید اوست. در عین حال، والژان باید مراقب ژاورت باشد، که قبلاً اشاره کرده است که مشکوک است والژان ممکن است محکومی باشد که او به دنبال آن است.
در این میان مردی به نام شامپاتیو که شبیه والژان است به جرم خود متهم و دستگیر می شود. والژان از ژاور متوجه این موضوع می شود و شب را در عذاب می گذراند که آیا اجازه دهد مردی بی گناه به خاطر او به زندان برود. در نهایت، او تصمیم می گیرد که باید اعتراف کند، و این کار را انجام می دهد. با این حال، قبل از اینکه ژاور بتواند او را دستگیر کند، والژان فرار می کند، در حالی که وجدانش در مورد شامپاتیو پاک است. او هنوز در مورد فانتین مملو از گناه است و بنابراین، پس از اینکه کوزت کجاست، و پس از مرگ فانتین، برای نجات دختر کوچک به پاریس سفر می کند. تناردی ها با او مانند یک برده رفتار می کنند. پس از نجات کوزت، والژان او را به صومعه پتی پیکوس میآورد، جایی که آنها پنج سال با خوشحالی زندگی میکنند، والژان کوزت را به عنوان دخترش بزرگ میکند اما هرگز گذشتهاش را برای او فاش نمیکند.
در قسمت سوم داستان، هوگو شخصیت های جدید و وقایع منتهی به شورش را معرفی می کند. ماریوس، یک دانش آموز، همراه با دوستان و همدانشجویان خود، شیفته ناپلئون می شود، ناپلئون که به عنوان مردی برای مردم احترام می گذارد. به دنبال رهایی مردم فرانسه از حرص و طمع اشرافی و حکومت سلطنتی، آنها گروهی به نام دوستان ABC را تشکیل می دهند که تلاش می کند انقلاب دیگری را در فرانسه شعله ور کند. یک روز، ماریوس با کوزت زیبا و اکنون پانزده ساله روبرو می شود و پس از شش ماه که هر روز او را می بیند، عاشق او می شود. او همچنین عاشق ماریوس می شود، اگرچه می خواهد عشق آنها را از والژان پنهان کند. آنها مخفیانه ملاقات می کنند و به یکدیگر نامه می نویسند و والژان را در تاریکی نگه می دارند تا زمانی که یکی از نامه های آنها را قطع کند.
در همین حال، شورش حباب به پایان رسیده است. اعضای طبقه کارگر به دانشجویان پیوسته اند تا در شهر سنگربندی کنند و علیه پلیس و ارتش می جنگند. بسیاری در تلاش برای پس گرفتن فرانسه برای مردم می میرند. علیرغم این واقعیت که والژان نمیخواهد کوزت را رها کند، میداند که ماریوس را دوست دارد و بنابراین جان او را در یکی از موانع نجات میدهد و بدن ناخودآگاه او را از طریق فاضلاب میبرد تا او را به امن برساند. در طول راه، او با ژاورت روبرو می شود، اما به او اجازه می دهد تا ماریوس را نجات دهد. ژاور رحمت والژان را نمیخواهد و بنابراین جان خود را میگیرد. شورش شکست می خورد و بسیاری کشته می شوند، از جمله پسر کوچکی به نام Gavroche که شجاعت او الهام بخش مبارزان آزادی است.
پس از اینکه کوزت به سلامتی کامل از ماریوس پرستاری می کند، با برکت والژان ازدواج می کنند. قبل از عروسی، والژان به ماریوس نشان می دهد که او کیست، اما بخشی از نجات جان ماریوس را کنار می گذارد. ماریوس به والژان کمک می کند تا عفو شود. مدتی پس از عروسی، ماریوس متوجه می شود که این والژان بود که جان او را در سنگر نجات داد. او و کوزت به خانه والژان می روند تا او را ملاقات کنند، اما او را در بستر مرگ پیدا کردند. قبل از مرگ والژان به آنها می گوید که مهمترین چیز در زندگی عشق ورزیدن است. پس از مرگش زیر سنگی بی نام دفن می شود.
توضیحات تکمیلی
نویسنده | Victor Hugov – ویکتور هوگو |
---|---|
ژانر | Classics |
شابک | 9780812974263 |
ناشر | Modern Library |
نوع جلد | جلد سخت |
عنوان کتاب کتاب به فارسی | بینوایان |
نظرات مشتریان
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.