The Glass Hotel کتاب هتل شیشه‌ای (بدون سانسور)

کتاب هتل شیشه‌ای  اثر Emily St. John Mandel

کتاب هتل شیشه ای The Glass Hotel

وینسنت در یک هتل پنج‌ستاره در شمالی‌ترین نقطه جزیره ونکوور متصدی بار است. شبی که او با جاناتان آلکایتیس ملاقات می‌کند، یک کلاه‌بردار حرفه‌ای پیامی را روی دیوار شیشه‌ای لابی می‌نویسد: «چرا شیشه شکسته را قورت نمی‌دهی؟» اما جنایتی بزرگ‌‌تر در منهتن رخ داده؛ درواقع تجارت میلیارد دلاری آلکایتیس چیزی فراتر از یک بازی فریبنده نبوده‌است. کتاب The Glass Hotel روایتی خیره‌کننده و قدرتمند است و مسیرهای به‌ظاهر نامتناهی را که یک فرد می‌تواند طی کند، نشان می‌دهد.

در این داستان گیرا که پیوندی است بین بحران و بقا، امیلی سنت جان مندل، خوانندگان را به مناظر پنهان می‌برد؛ اردوگاه بی‌خانمان‌ها، کلوپ‌های زیرزمینی، خدمت در هتل‌های مجلل و زندگی در یک زندان فدرال. کتاب هتل شیشه‌ای مملو از زیبایی‌های غیر منتظره، پرتره‌ای فریبنده از طمع و گناه، عشق و توهم، ارواح و عواقب ناخواسته و راه‌های بی‌نهایتی است که ما به‌دنبال معنای آن‌ها در زندگی خود هستیم. داستان آن رمانی مهیج است که در تقاطع پر زرق و برق دو رویداد به‌ظاهر متفاوت یعنی افشای یک کار جنایی بزرگ و ناپدیدشدن مرموز یک زن از یک کشتی در دریا به‌وقوع می‌پیوندد.

 واشنگتن پست در مورد کتاب نوشت: « یک رمان عالی، تازه و اسرارآمیز است.»

بخشی از کتاب هتل شیشه ای The Glass Hotel

He’d expected that at the very least he’d be able to slip into a descent social scene, but the problem with dropping out of the world is that the world moves on without you, and between the time spent on an all-consuming substance and the time spent working soul-crushing retail jobs while he tried not to think about the substance and the time spent in hospitals and rehab facilities, Paul was twenty-three years old and looked older. In the first few weeks of school he went to parties, but he’d never been good at striking up conversations with strangers, and everyone just seemed so young to him.