My Dark Vanessa ونسای غمگین من

کتاب ونسای غمگین من My Dark Vanessa اثر کیت الیزابت راسل

کتاب My Dark Vanessa ونسای غمگین من رمانی تعریف‌کننده دوران درباره رابطه دختر پانزده ساله با معلمش

تمام کاری که او کرد این بود که عاشق من شد و دنیا او را به یک هیولا تبدیل کرد ونسا وای پانزده ساله بود که برای اولین بار با معلم انگلیسی خود رابطه ج ن س ی داشت.

خرید کتاب My Dark Vanessa بدون سانسور 

او اکنون سی و دو سال دارد و در طوفان اتهامات علیه مردان قدرتمند در سال 2017، معلم، جیکوب استران، به تازگی توسط یکی دیگر از دانش آموزان سابق به سوء استفاده جنسی متهم شده است. ونسا از این خبر وحشت زده شده است، زیرا او کاملاً مطمئن است که رابطه ای که با استرین داشته است سوء استفاده نبوده است. عشق بود او از این مطمئن است.

ونسا مجبور است در گذشته خود تجدید نظر کند، هر آنچه را که اتفاق افتاده بازبینی کند، ونسا باید داستان عشق بزرگ زندگی خود – بیداری جنسی بزرگ خود – را به عنوان تجاوز دوباره تعریف کند. حالا او باید با این احتمال مقابله کند که ممکن است یک قربانی باشد، و فقط یکی از بسیاری از آنها.

ونسای غمگین من که بین زمان حال و گذشته ونسا متناوب می شود، خاطره و آسیب را با هیجان نفس گیر یک دختر نوجوان که متوجه قدرت بدنش می شود، کنار هم قرار می دهد. این تصویری استادانه از نوجوانی آشفته و پیامدهای آن است که تامل برانگیز است و نمی توان آن را کنار گذاشت.  ونسای غمگین من که با صمیمیت غم انگیز The Girls و شدت خزنده اتاق نوشته شده است، رمانی است که دوران را تعریف می کند و به طرز درخشانی آداب و رسوم فرهنگی در حال تغییر را نشان می دهد که روابط ما و خود جامعه را متحول می کند.

قسمتی از کتاب My Dark Vanessa

من نمی خواهم با پسرهای هم سن خودم، پسرانی با موهای شوره زده و صورت های جوش جوشی باشم. چقدر بی رحمند وقتی ظاهر دخترها را مسخره می کنند و به هر قسمت بدن آن ها از یک تا ده امتیاز می دهند. من برای آن ها ساخته نشده ام.

من شیفته ملاحظات میان سالانه استرین و ابراز علاقه ملیح او بودم. او موهایم را، با رنگ برگ های افرا مقایسه می کرد، مرا به خواندن شعرهایی از امیلی، ادنا، سیلویا، ترغیب می کرد. او باعث شد که من خودم را همان طور که او می دید ببینم، دختری با موهای قرمز که ققنوس وار از آتش بیرون می آید و مردان را چون هوا می بلعد.

او آن قدر مرا دوست داشت که بعضی اوقات بعد از پایان کلاس، روی صندلی ام خم می شد، سرش را به میز تحریر تکیه می داد و سعی می کرد در هوایی که من نفس کشیدم نفس بکشد. تمام این ها قبل از آنکه چیزی بینمان جوانه زند اتفاق افتاد. من ونسای غمگین او هستم. همین کافیست. من خوشبخت ترینم، از این بابت که کسی چنین عاشقانه دوستم دارد.

*****

**************************** کتاب My Dark Vanessa *********************************