50%

کتاب the death of vivek oji مرگ ویویک اوجی

Original price was: 229000 تومان.Current price is: 115000 تومان.

معرفی بررسی و نقد محصول

کتاب مرگ ویویک اوجی

کتاب the death of vivek oji

There are many moving passages in Akwaeke Emezi’s third novel, THE DEATH OF VIVEK OJI (Riverhead, 256 pp., $27), but one sticks with me. It’s the moment when a grieving mother looks back on her son’s final meal at home. (Hours later, she will find his broken body on her welcome mat.)

در سومین رمان Akwaeke Emezi ، Death of VIVEK OJI (Riverhead ، 256 ص. ، 27 دلار) معابر متحرک زیادی وجود دارد ، اما یکی از آنها به من می چسبد. لحظه ای است که یک مادر داغدار به آخرین وعده غذایی پسرش در خانه نگاه می کند. (ساعت ها بعد ، او بدن شکسته خود را روی تشک خوش آمد گویی خود پیدا خواهد کرد.)

Emezi writes, “Of course he picked out his three cubes of sugar, let them dissolve into the milk; of course he ate the cornflakes quickly — he’d never liked them soggy — then tipped the bowl to his mouth and drank the sweetened milk. Kavita remembered every second of it as if she was back at the table with him: the last time she would ever watch her child feed himself. That act of putting nourishment into his body — it was such an alive thing to do.”

اِمزی می نویسد ، “البته او سه حبه قندش را برداشت ، بگذارید در شیر حل شوند. مطمئناً او زود ذرت ها را خورد – هرگز دوست نداشت آنها را خیس بخورد – سپس كاسه را به دهان خود كوبید و شیر شیرین را نوشید. کاویتا هر ثانیه از آن را به یاد می آورد گویی که با او پشت میز برگشته است: آخرین باری که می دید فرزندش چگونه خودش غذا می خورد. این عمل قرار دادن مواد مغذی در بدن او – انجام چنین کاری زنده بود. “

کتاب the death of vivek oji مرگ ویویک اوجی

If you’ve loved, lived with or had breakfast with a young man of a certain age, you can picture the scene: the vulnerable column of Vivek’s neck as he tips his head back, the bob of his Adam’s apple as he gulps. You know what’s coming — it’s right there in the title — but you still hold out hope that Vivek will stay home, safe with his mom. He could be your son or your brother; you wouldn’t be surprised if he belched when he put down his bowl.

اگر شما یک پسر جوان در سن خاصی را دوست داشته اید ، با او زندگی کرده اید و یا با او صبحانه خورده اید ، می توانید این صحنه را به تصویر بکشید: ستون آسیب پذیر گردن ویوک در حالی که سرش را به عقب برمی دارد ، لبه سیب آدم خود را در حالی که می لنگد. شما می دانید که چه می آید – دقیقاً در همان عنوان وجود دارد – اما هنوز امیدوار هستید که Vivek در خانه بماند ، در کنار مادرش امن باشد. او می تواند پسر یا برادر شما باشد. تعجب نخواهید کرد اگر او وقتی کاسه اش را گذاشت

Emezi’s steamroller of a story is about what Vivek’s family doesn’t see — or doesn’t want to see — while he is alive, and whether or not that blindness contributes to his death. The reader understands that Vivek’s long hair and lipstick are clues to something Kavita doesn’t have words to discuss. Neither does her husband, brother-in-law or sister-in-law, whose fellow church members attempt a “deliverance” to flog the “demon” out of Vivek.

دستگاه بخار Emezi در مورد یک داستان در مورد آنچه خانواده Vivek نمی بینند – یا نمی خواهند ببینند – در حالی که او زنده است و اینکه آیا این نابینایی در مرگ او نقش دارد یا نه. خواننده می فهمد که موهای بلند و رژ لب ویوک سرنخی برای چیزی است که کاویتا حرفی برای گفتن ندارد. شوهر ، برادر شوهر یا خواهر شوهر او ، که اعضای کلیسای دیگر او تلاش می کنند “رهایی” را برای شلاق زدن “دیو” از Vivek انجام ندهند.

“Stop trying to fix me,” Vivek begs. “Just stop. It’s enough.”

ویوك التماس می كند: “دست از تلاش برای حل من بردار”. “فقط متوقف شود. کافی است. “
خرید کتاب زبان از فروشگاه ملت زبان

 

کتاب the death of vivek oji مرگ ویویک اوجی

Vivek’s life unfurls in a series of flashbacks — boys on bikes, SAT prep classes, military school — punctuated by occasional interjections from beyond the grave. This storytelling tool might feel like a cudgel in the hands of a less skillful writer but Emezi employs it like a dainty paintbrush, gently and sparingly. Vivek tells us, “I’m not what anyone thinks I am. I never was. I didn’t have the mouth to put it into words, to say what was wrong, to change the things I felt I needed to change. And every day it was difficult, walking around and knowing that people saw me one way, knowing that they were wrong, so completely wrong, that the real me was invisible to them. It didn’t even exist to them.”

زندگی ویوک در یک سری از بازگشت های متناوب – پسران با دوچرخه ، کلاس های آمادگی آزمون SAT ، مدرسه نظامی – که با استنباط های گاه و بی گاه از آن سوی قبر انجام می شود ، رخ می دهد. این ابزار داستان نویسی ممکن است در آغوش نویسنده ای با مهارت کمتر مانند یک نوازش باشد اما Emezi آن را مانند یک برس رنگی زیبا ، به آرامی و با کمال استفاده به کار می برد. ویوک به ما می گوید ، “من آن چیزی نیستم که کسی فکر می کند من هستم. من هرگز نبودم. من دهان نداشتم که آن را با کلمات بیان کنم ، بگویم چه اشتباهی است ، و چیزهایی را تغییر دهم که احساس می کردم باید تغییر دهم. و هر روز دشوار بود ، قدم زدن و دانستن اینکه مردم من را یک طرف می بینند ، می دانستند که آنها اشتباه می کنند ، کاملاً اشتباه ، که من واقعی برای آنها نامرئی است. حتی برای آنها وجود نداشت. “

Redemption comes from other narrators — Vivek’s cousin Osita, and childhood friends who are daughters of fellow expatriates like Kavita. (Emezi sets up layers of outsiders, then steps back to let them gravitate toward one another.) These characters can’t save Vivek from scorn but they see him, embrace him and lift him up in the way of friends who transcend family. Their dance is what makes “The Death of Vivek Oji” feel like a beginning instead of an ending.

رستگاری از راویان دیگر حاصل می شود – پسر عموی ویوک ، اوسیتا ، و دوستان کودکی که دختر هموطنان خارج از کشور مانند کاویتا هستند. (اِمزی لایه هایی از افراد خارجی را برپا می کند ، سپس قدم به عقب می گذارد تا بتوانند به سمت یکدیگر گرایش پیدا کنند.) این شخصیت ها نمی توانند ویوک را از تمسخر نجات دهند اما آنها او را می بینند ، او را در آغوش می گیرند و او را در راه دوستانی که از خانواده فراتر می روند بلند می کنند. رقص آنها همان چیزی است که باعث می شود “مرگ ویوک اوجی” به جای پایان احساس یک آغاز باشد.

In one of Vivek’s sections, he says, “Alone is a feeling you can get used to, and it’s hard to believe in a better alternative.” With this dazzling, devastating story of coming-of-age and coming out, Emezi gives us hope for a better alternative and language to make it happen.

در یکی از بخشهای Vivek ، او می گوید ، “تنهایی احساسی است که می توانی به آن عادت کنی ، و اعتقاد به جایگزین بهتر دشوار است.” با این داستان خیره کننده و ویرانگر بزرگ شدن و ظهور ، اِمزی به ما امید می دهد که یک گزینه و زبان بهتر برای تحقق آن داشته باشیم.

نظرات مشتریان

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.

پیشنهاد چاپ و موجود کردن کتاب مورد علاقه شما