کاربران عزیز، تمامی کتاب های زبان اصلی سایت بدون سانسور و متن کامل می باشد
معرفی بررسی و نقد محصول
کتاب رمان Day 21 – The 100 2 اثر کاس مورگان Kass Morgan
کتاب Day 21 – The 100 2
کتاب رمان روز 21 دومین رمان از 100، مجموعه ای از داستان های علمی تخیلی پسا آخرالزمانی اثر کاس مورگان است.
خلاصه جلد دوم کتاب رمان the 100 با عنوان کتاب Day 21 – The 100 2
هیچ کس در قرن ها قدم بر روی زمین نگذاشته است – تا کنون. 21 روز از فرود صد در زمین می گذرد. آنها تنها انسان هایی هستند که در قرن ها قدم بر روی این سیاره گذاشتند… یا اینطور فکر می کردند. ولز در مواجهه با یک دشمن ناشناخته تلاش می کند تا گروه را کنار هم نگه دارد. کلارک برای یافتن مستعمرهنشینان دیگر به سمت Mount Weather میرود، در حالی که بلامی مصمم است خواهرش را بدون توجه به هزینهاش نجات دهد. و دوباره در کشتی، گلس با یک انتخاب غیرقابل تصور بین عشق زندگی خود و خود زندگی روبرو می شود.
در این دنباله تپنده نبض بر 100 اثر کاس مورگان، رازها فاش می شوند، باورها به چالش کشیده می شوند و روابط مورد آزمایش قرار می گیرند. و صد نفر برای زنده ماندن به تنها راهی که می توانند — با هم تلاش خواهند کرد.
خلاصه کامل کتاب Day 21 – The 100 2 جلد دوم مجموعه THE 100
رمان با یک فصل ولز شروع می شود و مستقیماً از همان جایی که The 100 به پایان رسید ادامه می یابد. متولدین زمین آشر را کشتند و اکنون، ولز مراقب دفن او است. پس از اینکه آتش کمپ آنها را ویران کرد، او از دانش معماری خود استفاده می کند تا از همه بخواهد کابین های چوبی بسازند که همه را در خود جای دهد. با این حال، گراهام و دوست دخترش یکی را در اختیار می گیرند. بسیاری از بچه های کوچکتر از ترس اینکه یک بار دیگر مورد حمله قرار بگیرند بیرون رها شده اند. ولز در طول شب نگهبانی میدهد.
به سراغ کلارک گریفین می رویم که همراه بلامی در جستجوی خواهر گمشده اش اکتاویا در جنگل هستند. به نظر می رسد که اکتاویا در پایان The 100 قبل از آتش سوزی که اردوگاه را سوزانده و تالیا را کشته است به زور گرفته شده است. بلامی به محض اینکه بالاخره مسیر را پیدا کردند، کلارک را با خوشحالی می بوسد. کلارک نگران سطح تشعشع روی زمین است زیرا یک عامل کلیدی از تحقیقات والدینش را به یاد می آورد: همه بیماران در روز 21 به میزان قابل توجهی بیمار شدند. او نگران است که سطح پایین تشعشع روی زمین به آرامی بر سلول های خون آنها تأثیر بگذارد. دلیل مستعمره این است که هنوز کسی دیگری را به پایین نفرستاده است. به زودی افرادی در چادر درمانگاه منتظر بودند تا کلارک به آنها کمک کند. کلارک در طول جست و جوی آنها به یک تکه آهن قراضه که از مستعمره آمده بود برخورد می کند. این فصل با غش کردن او پس از دیدن چیزی به پایان می رسد.
گلس سورنسون هنوز زنده است. والدن از زمان بسته شدن پل آسمانی که آنها را از فونیکس جدا می کند، تحت هرج و مرج است. مسابقه برای غذا به خشونت کشیده شده بود زیرا مردم سعی می کردند تا جایی که ممکن است احتکار کنند. در حالی که گلس با لوک بود، نگران این واقعیت بود که کامیل، بهترین دوست و دوست دختر سابق لوک، تاریک ترین راز او را می دانست: او دلیلی بود که کارتر، هم اتاقی سابق لوک را اعدام کردند. ما در The 100 متوجه شدیم که پس از دستگیری، گلس مجبور شد بگوید پدر فرزند متولد نشده اش کیست تا او نیز مجازات شود. او که می خواست از لوک در امان بماند، نام کارتر را گذاشت، زیرا او یک بار سعی کرده بود به او حمله کند. او می داند که لوک عاشق کارتر بود. در ازای حفظ راز، گلس مجبور شد به کامیل راه مخفی را برای رسیدن از فینیکس به والدن با پل آسمان بسته بگوید.
خرید رمان انگلیسی روز بیست و یکم – جلد دوم مجموعه 100 نفر
اکنون به ولز برمی گردیم که همچنان نگهبان است. او ناگهان می بیند که بلامی با کلارک در آغوش لرزانش می رسد. متوجه شدیم که کلارک توسط یک مار گزیده شده است. ولز با تزریق مقداری پادزهر جهانی از جعبه دارویی که توسط مهندسان مستعمره مهندسی شده بود، او را نجات می دهد. بلامی این کشف را به اشتراک میگذارد که اکتاویا را از کمپ دور کردهاند و ولز ادعا میکند که متولدین زمین باید او را قبل از کشتن آشر برده باشند. در حالی که هر دو پسر بیدار ماندند تا از کلارک مراقبت کنند، صدایی از جنگل می شنوند و ولز موفق می شود یک دختر زمینی را دستگیر کند.
بلامی می خواهد دختر را خشن کند به این امید که به او بگوید خواهرش را به کجا کشانده اند. گراهام پیشنهاد می کند که او را بکشند و سرش را روی سنبله بگذارند تا نشان دهند که مشکل دارند. ولز تصمیم می گیرد او را در بیمارستان ببندد تا زمانی که بدانند با او چه کنند.
در یک فلاش بک، کمی بیشتر در مورد بلامی و دوران او در مرکز مراقبت می آموزیم. او یک سرایدار بود و اغلب چیزهایی برای معامله در بورس پیدا می کرد. او اغلب به خاطر محافظت از خواهر کوچکش، اکتاویا، که فقط به خاطر فرزند دوم بودن مورد آزار و اذیت قرار می گرفت، دچار مشکل می شد. در حالی که منتظر مجازاتش بود، در واقع با لیلی، دختر جوانی که در آزمایشگاه گریفین درگذشت، ملاقات کرد.
رمان انگلیسی صد نفر
پس از بیدار شدن کلارک، بلامی توضیح می دهد که دختر جوانی که در حدود سن اکتاویا در کابین است، یک متولد زمین اسیر شده است. کلارک مشتاق است که با او صحبت کند اما بلامی او را متوقف می کند. در عوض، کلارک به تکهای از زبالههایی که پیدا کردند اشاره میکند و متعجب است که چگونه به زمین رسیده است. کلارک در حین صحبت با بلامی از لیلی یاد می کند و ناگهان متوجه می شود که قبل از او لیلی تنها دختری بود که بلامی تا به حال از او مراقبت کرده بود: دوست دخترش.
به گلس برگشتیم، او و لوک را در حال خزیدن از دریچههای هوا و بازگشت به فونیکس مییابیم. با این حال، آنها به زودی متوجه می شوند که راه از بیرون مسدود شده است. گلس به سرعت تصور می کند که کامیل باید آن را مسدود کرده باشد. او منعکس می کند که از آنجایی که آنها نمی توانند راهی را از درون پیدا کنند، ممکن است بتوانند از بیرون راهی پیدا کنند.
ولز یک مولی بیمار را نزد کلارک می آورد، او بعد از آن متعجب می شود که چقدر روی زمین بوده اند (22 روز). کلارک متوجه می شود که به نظر می رسد بیماری مولی به دلیل تشعشع نیست، بلکه واکنشی به چیز دیگری است. هنگام درخواست پادزهر جهانی، ولز بیان می کند که همه آن را روی او استفاده کرده است، حتی اگر باید حاوی 12 دوز باشد. اریک به طور ناگهانی فلیکس بیمار را می آورد. در حالی که بلامی و ولز به شکار می روند، متولد زمین سرانجام با کلارک صحبت می کند و در مورد لیلی جویا می شود. وقتی از او پرسیده شد که چند نفر هستند، او اظهار می کند که اگر دلفین متولد زمین بچه خود را داشته باشد، آنها 365 نفر هستند. اسیر زمین زاده ساشا نام دارد. کلارک از طریق او متوجه می شود که 100 نفر اولین نفری نیستند که از مستعمره به زمین فرستاده شده اند. افراد مسن یک سال قبل فرستاده شدند. متولدین زمین با حسن نیت آنها را پذیرفتند اما ساشا از یک حادثه صحبت می کند و اینکه همه مستعمره ها رفته اند. ساشا به همه می گوید که فقط ده نفر در هواپیما بودند که هفت نفر از سقوط جان سالم به در بردند. او توضیح می دهد که با ورود خلافکاران، کسری از مردم آنها از هم جدا شدند و احتمالاً کسانی بودند که به آشر حمله کردند و اکتاویا را گرفتند. در حالی که بحث در حال وقوع است، یک تیر دیگر پرتاب می شود و به پای یکی از دختران اصابت می کند.
خرید کتاب Day 21 – The 100 2
ساشا ولز را وادار می کند تا در جستجوی غذا با او کمپ را ترک کند. در حالی که آنها راه می روند، او به برخی از سوالات او پاسخ می دهد. او میگوید که مردمش پنجاه سال پیش پناهگاههای زیرزمینی را ترک کردند و اظهار داشت که نمیدانند آیا افراد بیشتری در سراسر جهان از این فاجعه جان سالم به در بردهاند یا خیر. به نظر می رسد ولز از ساشا خوشش می آید و به اندازه کافی راحت است که او را باز کند و آنها برای جمع آوری ذرت از درختی بالا می روند.
در بازگشت به مستعمره، گلس لوک را متقاعد می کند که به او اجازه دهد تا به فینیکس برگردد به امید اینکه بتواند پل آسمان را باز کند. پس از راهپیمایی فضایی، گلس موفق میشود پل آسمان را باز کند و به کسانی که پشت سرشان قفل شدهاند اجازه میدهد در فونیکس راه بروند.
در حالی که بلامی و کلارک برای بازرسی محل سقوط، ولز و ساشا با آغوشی پر از ذرت بازگشتند تا به خلافکاران غذا بدهند. ولز و ساشا به پیاده روی دیگری می روند و او به او اطلاع می دهد که تاریخ به نظر آنها اشتباه است و فقط کسانی که پول می دادند اجازه داشتند کشتی به فضا بروند، نه کشتی های بی طرف. کلارک سرانجام به بلامی اعتراف می کند که چه اتفاقی برای لیلی افتاده است و او با عصبانیت بیان می کند که او باید قبل از هجوم به بیرون، خودش را به زمین زاده ها تسلیم کند. کلارک، ساشا و ولز جسد مرده پریا را پیدا میکنند که به درختی آویزان شده و روی آن نوشته شده است: «برو به خانه». در پاهای او حک شده است قبل از اینکه متوجه پاهای او شوند، فکر کردند که او خودکشی کرده است. اما با کمک ساشا، آنها می دانستند که این جناح خشن زمین زادگان بود که این کار را انجام داده است. کلارک به خصوص از این موضوع ناراحت می شود و شروع می کند به این فکر می کند که آیا درد چاقو را در پاهایش احساس کرده است یا قبلاً او را کشته اند. بلامی به ساشا می رسد و سعی می کند او را بترساند تا به او بگوید اکتاویا کجاست. ولز برای محافظت از او وارد می شود.
هنگامی که پل آسمان باز شد، هرج و مرج فینیکس را فرا گرفت، زیرا افرادی که قبلا قفل شده بودند، خشونت علیه نگهبانان و سایر فنیقی ها را به نمایش می گذاشتند. گلس و لوک مادرش را پیدا می کنند و به سمت کشتی های در حال سقوط می روند.
رمان روز بیست و یکم – جلد دوم مجموعه 100 نفر اثر کاس مورگان
کلارک با ساشا به پیادهروی میرود و توضیح میدهد که برخی از انواع توتهایی که در نزدیکی کمپ رشد میکنند سمی هستند که بیماری ناگهانی مولی و فلیکس را توضیح میدهد. خوشبختانه، او فکر نمی کند که آنها بمیرند، بلکه فقط برای یک هفته بیمار خواهند بود. او سپس کلارک را به غاری می آورد که بقایای اشیاء اولین دسته از مستعمرات در آنجا وجود دارد. در آنجا کلارک ساعت پدرش را پیدا می کند. او که از یافته های خود شوکه شده است، می خواهد پدر ساشا، رهبر زمینزادگان را ببیند. با این حال، گراهام، ولز و سه نفر دیگر قبل از اینکه بتوانند خیلی بیشتر از این پیش بروند، به آنها می رسند. گراهام تلاش می کند تا کلارک را بگیرد. ساشا به او کمک می کند تا فرار کند و او برای آن می دود. او به زودی به بلامی برخورد می کند که سعی می کرد اردوگاه را به امید یافتن اکتاویا ترک کند. بلامی از طریق فلاش بک به یاد می آورد که چگونه لیلی یک بار به او گفت که مرگ را بر حبس ترجیح می دهد و در نهایت متوجه می شود که کلارک به او دروغ نگفته است. لیلی باید واقعاً قول داده باشد که وقتی رنج بیش از حد شد به آن پایان دهد. او و کلارک آرایش می کنند و با هم به پله های Mount Weather می آیند.
در کلنی، گلس و لوک به کامیل برخورد می کنند که در تلاش برای متقاعد کردن لوک برای فرار با او، درباره کارتر و مرگش به او می گوید. لوک که از گلس عصبانی است، او را با مادرش رها میکند و به سمت کشتی دراپ میرود.
ولز در اردوگاه به ساشا اجازه می دهد تا پس از بوسیدن او فرار کند. ولز به همین دلیل تبعید شده و به بیرون می رود.
مادر گلس، سونجا، بر اثر اصابت گلوله در دعوای بین نگهبانی که میخواهد در کشتی بنشیند و لوک که تلاش میکند از گلس محافظت کند، میمیرد.پ
خرید کتاب Day 21 – The 100 2
در Mount Weather، بلامی و کلارک توسط مردم محلی آرام میشوند. پس از بیدار شدن، ساشا وارد خانه می شود و سعی می کند به آنها اطمینان دهد که همه چیز درست خواهد شد. بلامی پس از ملاقات با مکس والگرو، پدر ساشا، دوباره با اکتاویا متحد می شود. سپس داستان هفت مستعمره نشین باقی مانده بیان می شود.
آنها مجروح و در وضعیت بدی پیدا شدند و به روستای Earthborn آورده شدند. به آنها غذا و سرپناه داده شد. وقتی پسر جوانی از روستا برای آموزش ماهیگیری به آنها رفت، با ناراحتی روی سنگی سر خورد و غرق شد. از آنجایی که استعمارگران شنا بلد نبودند، با وجود اینکه تلاش کردند نتوانستند او را نجات دهند. خانواده پسر جوان عصبانی بودند و معتقد بودند که آنها مقصر بودند و دیگر از دادن غذا به آنها خودداری کردند. استعمارگران شروع به خشونت کردند و شروع به دزدی و احتکار مواد غذایی کردند. مکس مجبور شد آنها را اخراج کند، اما آنها به مقابله پرداختند. همه آنها کشته شدند به جز دو پزشک – مری و دیوید گریفین، والدین کلارک. آن دو قبل از اینکه همه چیز از کنترل خارج شود، به امید کاوش هر چه بیشتر سیاره زمین رفتند.
قبل از اینکه کندال بتواند آنجا را ترک کند، سعی می کند ولز را متقاعد کند که باید با او برود. او این فرصت را از او سلب می کند و او به او یادآوری می کند که ساشا ممکن است زیبا باشد، اما او مانند آنها نیست و برای او بد است. در حالی که او می رود، ناگهان به یاد می آورد که چرا حروف بلوک روی پای پریا آشنا به نظر می رسید: آنها همان حروف حک شده روی قبر آشر بودند. این همان علامتی بود که کندال یک شب کامل را صرف ساختن آن کرده بود.
پس از این کشف، او بلامی، کلارک و اکتاویا را ملاقات می کند. آنها او را متقاعد می کنند که به اردوگاه برگردد. بلامی با تبریک به خاطر عدم تسلیم شدن برای اکتاویا، میگوید جملهای که مادرش اغلب میگفت – همان جملهای که صدراعظم جاها اغلب میگفت. در یک فلاش بک، صدراعظم را می بینیم که به پسرش در مورد زنی والدنی به نام ملیندا بی می گوید که قبل از مادرش او را دوست داشت. ما همچنین شاهد فلاش بک دیگری از صدراعظم هستیم که با ناراحتی به پسر جوانی از مرکز مراقبت از والدن در روز یونیتی خیره شده است. این زمانی است که ولز متوجه می شود که بلامی در واقع برادر ناتنی اوست.
کتاب با جمع شدن مجدد همه در اطراف یک آتش سوزی به پایان می رسد، از جمله ساشا. در حالی که بلامی و کلارک به آسمان نگاه میکنند، اولین سفینهای را میبینند که در جو میافتد.
توضیحات تکمیلی
نویسنده | Kass Morgan |
---|---|
ناشر | Hodder & Stoughton |
شابک | B00J379GCE |
زبان | انگلیسی |
ژانر | علمی تخیلی |
قطع | رقعی |
جلد | شومیز |
تعداد صفحات | 200 |
نظرات مشتریان
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.