معرفی بررسی و نقد محصول
در باره کتاب رهبر پیشرو: داستانی کوچک در مورد آنچه که در تجارت اهمیت دارد اثر باب بورگ
کتاب The go-giver leader اثر Bob Burg و John David Mann
داستانی کوچک در مورد آنچه در تجارت اهمیت دارد
شماره 3 در فهرست «10 کتابی که هر رهبر باید برای موفقیت بخواند» کارآفرینان
چند سال پس از اولین ظاهر شدن The Go-Giver، ایده ای به ذهن ما خطور کرد. به نظر می رسید که پیندار هنوز چیزهای بیشتری برای گفتن دارد.
کتاب The go-giver leader رهبر پیشرو
البته پیندار شخصیت مرموز کتاب اول است که قهرمان مبارز ما جو را با پنج قانون موفقیت استراتوسفر آشنا میکند، یکی از آنها میگوید: تأثیر شما به این بستگی دارد که چقدر منافع دیگران را در اولویت قرار میدهید. ما فکر میکردیم که پیندار از ما میخواهد این موضوع را گسترش دهیم. اینکه او و دوستانش در مورد رهبری حرفی برای گفتن داشته باشند.
کتاب رهبر پیشرو باب برگ و جان دیوید مان
این کتاب که در ابتدا در سال 2011 با عنوان «درباره شما نیست» منتشر شد، عنوان کتاب «رهبر پیشرونده» نامگذاری شد، یک ژاکت جدید زیبا به آن داده شد، و متن کمی اصلاح/تیز/توضیح (مخصوصاً در فصلهای پایانی آن و در پنجمین و آخرین «کلید رهبری افسانهای» بن) برای به تصویر کشیدن بهتر آنچه که بن سرانجام آموخت – آنچه در قلب راز رهبری پیندار نهفته است.
با وجود کتابها و آموزههای بسیار عالی در مورد رهبری که قبلاً در جهان وجود دارد، از خود پرسیدیم آیا دلیل قانعکنندهای برای ما وجود داشت که به این انبوه اضافه کنیم؟
خوب، پیندار به آن چه خواهد گفت؟ واضح است که او از آن کتاب ها و آموزه های بزرگ حمایت می کند. و با این حال، از آنجایی که پیندار پیندار است، دیدگاه خود را نیز به این سؤال اضافه میکند که چه چیزی رهبری بزرگ را میسازد، بدون شک تفکر متعارف را به سمت خود برگرداند و چیزی متناقض را در مرکز آن بیابد.
خوانندگان همچنین از ما میپرسیدند: «ایدههای Go-Giver چگونه در حوزه رهبری کار میکنند؟ یک رهبر Go-Giver چگونه به نظر می رسد؟
کتاب The go-giver leader تلاش ما برای پاسخ به این سوال است.
ما این داستان را نوشتیم و آن را در سال 2011 با عنوان «درباره تو نیست» منتشر کردیم، که فکر میکردیم به خوبی ایده اصلی The Go-Giver را منعکس میکند (یعنی تغییر تأکید شما از تمرکز بر من به تمرکز دیگر منجر به نتایج عالی میشود. و اغلب بازده غیر منتظره). برای ما کاملا منطقی بود. اما این طور تصور نمی شد. خیلیها عنوان «درباره تو نیست» را خواندند و فکر کردند: «خب، اگر به من مربوط نیست، فکر میکنم خواندن آن فایدهای ندارد.»
عنوان اصلی و ژاکت آن نیز روشن نمی کند که کتاب های دیگری در جهان Go-Giver وجود دارد.
به طور خلاصه، خوانندگان نمی توانستند دقیقاً بفهمند که این کتاب واقعاً درباره چه چیزی است. اوه
بنابراین شرکای ناشر ما در Portfolio/Penguin موافقت کردند که به ما اجازه دهند کتاب را دوباره عنوان کنیم، کت جدیدی به آن بدهیم، و متن را کمی اصلاح، تیز/ شفاف سازی کنیم (مخصوصاً در فصل های پایانی آن و در پنجمین و آخرین کتاب «کلید افسانه ای» بن. رهبری») تا آنچه را که بن در نهایت آموخت – آنچه در قلب راز رهبری پیندار نهفته است، با کلمات بهتر به تصویر بکشد.
ما همچنین یک راهنمای بحث و یک پرسش و پاسخ با بخش نویسندگان اضافه کردیم.
ما خوشحالیم که میتوانیم قلب واقعی داستان را به نمایش بگذاریم و آن را با شما به اشتراک بگذاریم!
گزیده ای از کتاب The Go-Giver Leader
او این حس مبهم را داشت که چیزی فراتر از چهار نکته ای که در کارت ویزیتش ذکر کرده بود، چیزی مهم وجود دارد. اما او نتوانست تشخیص دهد که چه چیزی ممکن است باشد.
او با صدای بلند به کسی جز خودش گفت: «همه چیز منطقی است. رهبران یک چشم انداز دارند. رهبران به فکر مردم خود هستند. رهبران دستشان را کثیف می کنند و چکمه هایشان را گل آلود می کنند، کار را انجام می دهند و تصمیمات سخت می گیرند. و رهبران برای چیزی ایستادگی می کنند.
«این در مورد همه آن چیزها است. ولی . . “
راه رفتن را متوقف کرد.
اما در عین حال، به نوعی، در مورد هیچ یک از آن چیزها نبود.
به جایی که ایستاده بود به اطراف نگاه کرد. پیادهروی او را به پارک کوچک کنار رودخانه رسانده بود، جایی که او و مل رابی را برای بازی میآوردند. انگار پاهایش خود به خود او را به اینجا رسانده بودند. او اکنون خود را در مرکز پارک، روبروی مجسمه یک فیل که توسط چهار مرد نابینا احاطه شده بود، یافت که همگی قسمتهای مختلف حیوان را لمس میکردند.
او داستان را میدانست: هر یک از این چهار نفر بر اساس احساسی که از آن جانور داشت، طبیعت آن را توصیف میکردند. یکی پا، دومی دم، سومی تنه جانور، و چهارمی عاج را احساس کرد – و جای تعجب نیست که هر کدام به این نتیجه رسیدند که این چیز کاملاً متفاوتی است.
این مجسمه سال ها پیش توسط پدران شهر سفارش داده شده بود و در آنجا قرار داده شده بود (همانطور که او در مورد آن فکر می کرد، به نظر می رسید که بن یادش افتاد که خود پیندار با این موضوع ارتباط داشته است) تا به ساکنان شهر یادآوری کند که وقتی مردم بسیار متفاوت بودند. دیدگاهها در مورد یک موضوع، شانس این بود که هیچ موضعی کاملاً درست و یا کاملاً اشتباه نباشد.
این فکر نظری را که کارن چند روز قبل بیان کرده بود به ذهن متبادر کرد. او در مورد آلن، آگوستین و فرانک گفت: “آنها بچه های خوبی هستند و همه آنها جنبه های مهم تجارت را می بینند. جنبه های.”
او تصور می کرد که این دقیقاً همان چیزی است که این چهار مرد نابینا “می بینند” – جنبه هایی از فیل. اما آیا یک فیل خیلی بیشتر از مجموع جنبه هایش نبود؟
بن در مورد آن فکر کرد.
پس چه چیزی را از دست داده بود؟
نظرات مشتریان
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.