کاربران عزیز، تمامی کتاب های زبان اصلی سایت بدون سانسور و متن کامل می باشد
معرفی بررسی و نقد محصول
کتاب شهر تنها اثر اولیویا لینگ
کتاب The Lonely City کتابی است که ممکن است بخواهید با یک لپتاپ در نزدیکی آن بخوانید تا بتوانید برخی از آثار هنری را که در طول مسیر به دست میآیند مطالعه کنید، حتی چیزی مانند شبهای هاپر که احتمالاً دهها بار آن را دیدهاید ، اما آیا واقعاً نگاه کردهاید؟ (چیزی که من هرگز متوجه آن نشدم که لینگ به آن اشاره می کند: هیچ دری به بیرون قابل مشاهده نیست.)
کتاب The Lonely City
من این را در سال 2016 خواندم، اما تصور میکنم طنین متفاوت و شاید حتی عمیقتری برای خوانندگان در طول یک بیماری همهگیر داشته باشد. اندکی پس از اتمام کتاب، یکی از آشنایانم گفت که او اخیراً برای چند هفته تنها بوده و به نوعی فراموش کرده که عملکرد در جهان چگونه است، چیزی که لینگ در مورد آن می نویسد:
اگر شما اصلاً لمس نمی شوید، پس گفتار نزدیک ترین تماسی است که می توانید با یک انسان دیگر داشته باشید. تقریباً همه شهرنشینان روزانه در یک قطعه آهنگ پیچیده از صداها شرکت می کنند، گاهی اوقات آریا را اجرا می کنند، اما اغلب کر، تماس و پاسخ، رد و بدل کردن تغییرات کوچک کلامی را با غریبه های نزدیک و کامل انجام می دهند. طنز این است که وقتی درگیر صمیمیتهای بزرگتر و رضایتبخشتر هستید، این مبادلات روزانه به آرامی، تقریباً بدون توجه و بدون درک انجام میشوند. تنها زمانی که ارتباطات عمیقتر و شخصیتر کم باشد، اهمیت نامتناسب و همراه با آن خطری نامتناسب پیدا میکند.
این یکی از موضوعات کتاب شهر تنها است: زمانی که شما بیش از همه به صمیمیت نیاز دارید – برعکس تنهایی – نه تنها هیچ جا پیدا نمی شود، بلکه هر چه بیشتر از آن دور بمانید، کمتر و کمتر مجهز به آن هستید. . همچنین اضافه میکنم که در مواقعی که احساس میکنید کمی قطع ارتباط میکنید، غیرممکن است که آن را به دست بیاورید – چندین بار بود که با غرغر زن و بچههایم از آن طرف خانه که فکر میکردم از خواندن کتاب حواسم پرت میشد. هی، کمی تنهایی – یا حداقل تنهایی – ممکن است خوب باشد.
نقل قول های لینگ از فلسفه اندی وارهول :
در مواقعی از زندگیم که بیشترین احساس را داشتم و به دنبال دوستی های صمیمانه بودم، نمی توانستم هیچ دوستی پیدا کنم، به طوری که دقیقاً زمانی که تنها بودم بیشترین احساس را داشتم که تنها نیستم. لحظه ای که تصمیم گرفتم تنها باشم و کسی مشکلاتش را به من نگوید، همه کسانی را که قبلاً در زندگی ام حتی ندیده بودم شروع به دویدن دنبالم کردند…. به محض اینکه در ذهن خودم تنها شدم، آن موقع بود که به چیزی رسیدم که شما ممکن است آن را “دنبال کردن” بنامید.
کتاب شهر تنها The Lonely City اولیویا لینگ
لو رید در « خانه باز »، « آهنگهایی برای درلا » از وارهول میخواند: «من افراد زیادی را در اطرافم دوست دارم… اما سلام را نبوسید و لطفاً دست نزنید». لینگ از استفاده وارهول از ماشینها برای فاصله گرفتن از تماسهای صمیمی بیش از حد مینویسد – یک ضبط صوت یا یک دوربین را بین خود و شخصی که با او در ارتباط هستید قرار دهید، و به عنوان نوعی فیلتر عمل میکند:
کلاژ در کتاب زیاد آمده است – چسباندن چیزهای شکسته یا مختلف به هم – و معلوم می شود که برخی از روند هنری دارگر آنقدرها هم متفاوت از وارهول نبوده است:
[Darger] با تصاویر یافت شده شروع شد، گاهی اوقات آنها را روی کارت پشتیبان میداد یا به روشهای ظریفی روی آنها میپرداخت، بهویژه با نقاشی روی آنها، افزودن کلاه یا لباس، یا به سادگی سوراخ کردن چشمها. بعد، او به سمت کلاژ پیش رفت، تصاویر را از روزنامه ها و مجلات برش داد و آنها را به ترکیبات پیچیده تر چسباند. مشکل این تکنیک این بود که هر تصویر جزء را فقط یک بار میتوان استفاده کرد، به این معنی که او باید مواد خام بیشتری پیدا میکرد، چه در بیمارستان یا از طریق سطل زباله. اتلاف منابع و همچنین ناامیدکننده بود، مجبور به تسلیم یک تصویر مورد علاقه، متعهد شدن به تنها یک عکس، فقط یک سناریو.
اینجاست که ردیابی وارد شد. با ردیابی، او میتوانست یک فیگور یا شی را از بافت گذشتهاش آزاد کند و دهها، بلکه صدها بار، دوباره از آن استفاده کند، و آن را از طریق کاغذ کربن در صحنههای گوناگون وارد کند. من مقرون به صرفه بود، فرآیندی مقرون به صرفه بود، و همچنین به او اجازه میداد تصویر را به شکلی جادویی نشان دهد که قیچی این کار را نمیکرد، ابتدا آن را روی کاغذ ردیابی و سپس دوباره از طریق ورقههای آبی کربن به نقاشی مناسب منتقل کرد. یکی از موارد مورد علاقه او دختر کوچکی بود که سطلی را در دست گرفته بود و یک انگشتش را در دهان داشت. هنگامی که او را دیدید، او بارها و بارها ظاهر می شود…
وقتی برای اولین بار کتاب The Lonely City را خواندم، اصلاً درباره دیوید ووجناروویچ چیزی نمی دانستم. داستان او، و داستان این که چگونه ایدز اساساً کل خرده فرهنگ نیویورک را در دهههای 80 و 90 نابود کرد، چیزی بود که من در کتاب بیشترین تأثیر را پیدا کردم. (لینگ از خاطرات خود، Close To The Knives ، نقل قول های زیادی می کند، و بعداً یک قطعه بسیار تکان دهنده در مورد کار خود در Funny Weather نوشت ، همچنین چهره خود را روی جلد قرار داد.)
بنابراین، غیر از هنر، چگونه می توان با تنهایی مبارزه کرد؟ چه نوع ارتباطی را باید جستجو کنیم؟ دوایت گارنر در بررسی عالی خود از لینگ نقل قول کرد که فید توییتر خود را بررسی کرده است (او چند سال پیش از توییتر خارج شد، اما اینستاگرامش دوست داشتنی است):
«این اولین چیزی بود که به آن نگاه کردم و آخرین چیزی بود، این طومار نزولی که عمدتاً از غریبهها، مؤسسات، دوستان، این اجتماع زودگذر که در آن حضوری بیجسم و بیثبات بودم. گذر از مراسم مذهبی، داخلی و مدنی: راه حل لنز، جلد کتاب، خبر یک مرگ، تصویر اعتراضی، افتتاحیه هنری، شوخی در مورد دریدا، پناهندگان در جنگل های مقدونیه، هشتگ شرم، هشتگ تنبل، تغییرات آب و هوایی، روسری گم شده شوخی در مورد دالکز: جریانی از اطلاعات، احساسات و عقاید که برخی روزها، شاید بیشتر روزها، بیش از هر چیز واقعی در زندگی من مورد توجه قرار گرفته است.
گاهی اوقات جریان داده به او احساس شادی می کند. اما در مواقع دیگر، همه چیز دیوانه کننده به نظر می رسید، معاوضه زمان با هیچ چیز ملموس: یک ستاره زرد، یک لوبیا جادویی، یک شبیه سازی از صمیمیت. فضای مدنی و شخصی محدود شده است. خانم لینگ کافههای منهتن را توصیف میکند که «تقریباً منحصراً با افرادی که به پوستههای درخشان لپتاپهایشان خیره میشوند، پر شده است».
جالب است، به یادداشتهایم نگاه میکنم، چیزهایی که اینجا و آنجا برای Keep Going برداشتم . به عنوان مثال، این نقل قول در مورد راه رفتن از گرتا گاربو، که از بافت نسبتا تاریک خود خارج شده است (گاربو توسط یک پاپاراتزو تعقیب و عکس گرفته شد):
من ترجیح میدهم بیرون از خانه قدم بزنم تا در سالن تئاتر بنشینم و یک عکس در حال حرکت را تماشا کنم. پیاده روی بزرگترین لذت من است.» و دوباره: «اغلب فقط به جایی می روم که مرد مقابلم می رود. اگر راه نمی رفتم نمی توانستم اینجا زنده بمانم. من نمی توانستم 24 ساعت در این آپارتمان باشم. بیرون می آیم و به انسان ها نگاه می کنم.»
لاینگ خودش این را خلاصه می کند: «آنچه مهم است مهربانی است. آنچه مهم است همبستگی است آنچه مهم است این است که هوشیار بمانیم، باز بمانیم…”
چیزهای بسیار خوبی در کتاب شهر تنها وجود دارد که نمی توانم همه آنها را نقل کنم یا توضیح دهم که چگونه همه آنها به هم می پیوندند. در اینجا یادداشت های آجری کوچک من است که هنگام خواندن برداشتم:
توضیحات تکمیلی
نویسنده | Olivia Laing |
---|---|
ناشر | Cannongate Books |
شابک | 9781782111245 |
ژانر | بیوگرافی و زندگینامه |
زبان | انگلیسی |
قطع | رقعی |
جلد | شومیز |
نظرات مشتریان
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.