معرفی بررسی و نقد محصول
معرفی کتاب شاهزاده اثر Nicolo Machiavelli
از زمان انتشار کتاب The Prince در سال 1532، خوانندگان در ارزیابی های خود از شاهزاده و همچنین شخصیت نویسنده آن، نیکولو ماکیاولی، به شدت متفاوت بوده اند. در زمان خودش، ماکیاولی به عنوان نویسنده تاریخ، اشعار و نمایشنامه (از جمله یک کمدی عامه پسند تولید شده است). او به عنوان یک دولتمرد بسیار مورد احترام بود، او نماینده فلورانس در مأموریت های خارجی بود و گزارش هایی نوشت که به دلیل سبک و ماهیت آنها تحسین می شد. اما کلیسای کاتولیک ماکیاولی را به دلیل انتقاد از مسیحیت و لحن و محتوای مشاوره سیاسی که ارائه کرد، به ویژه در شاهزاده محکوم کرد.. در قرن هفدهم، نام ماکیاولی مترادف با حیله گری اهریمنی شد، معنایی که امروزه هم دارد. خوانندگان امروزی همین دوگانگی را در مورد خود ماکیاولی نشان می دهند و متناوباً او را به عنوان پیشروی رشته علوم سیاسی می شناسند و از اصول بی رحمانه ای که او مرتباً بیان می کند عقب نشینی می کنند. هر دو دیدگاه ماکیاولی، به عنوان سیاستمدار نواندیش و بدبین، ریشه در شاهزاده دارد.
کتاب The Prince از نیکولو ماکیاولی
ماکیاولی کتاب شاهزاده را در سال 1513 نوشت، درست پس از آن که مجبور شد فلورانس را به عنوان تبعیدی سیاسی ترک کند. کتاب The Prince که به لورنزو مدیچی تقدیم شده است، توصیه ماکیاولی به حاکم فعلی فلورانس در مورد چگونگی ماندن در قدرت است. همچنین تلاش او، هرچند ناموفق، برای به دست آوردن یک پست مشاور در دولت مدیچی بود. شاهزاده تا پنج سال پس از مرگ ماکیاولی منتشر نشد. رهبران گوناگونی مانند اولیور کرامول، فردریک کبیر، لویی چهاردهم، ناپلئون اول، اتو فون بیسمارک، و جان اف کندی ایدههای ماکیاولی را خواندهاند، تامل کردهاند و در مورد آنها بحث کردهاند.
کتاب شاهزاده ماکیاولی
رساله ماکیاولی گسست آشکاری از سنت فلسفه سیاسی غرب که پیش از او بود ایجاد می کند. در آغاز با افلاطون و ارسطو، متفکران این سنت به مسائل عدالت و سعادت بشری و تشکیل دولت ایده آل توجه داشتند. شاهزاده تا آخرین فصل خود، راهنمای مستقیم و تکان دهنده ای است برای حاکمانی که هدفشان ایجاد و حفظ کنترل یک ایالت جدید یا تصرف و کنترل یک دولت موجود است. ماکیاولی به جای اینکه توصیه های خود را بر اصول اخلاقی یا فلسفی استوار کند، برنامه سیاسی خود را بر اساس نمونه های واقعی بنا نهاده است. ماکیاولی هنگام توضیح اینکه یک شاهزاده باید یا نباید در تعقیب جاه طلبی های خود چه کاری انجام دهد، به اقدامات رهبران مشهور تاریخی و معاصر، اعم از موفق و ناموفق، اشاره می کند. در سراسرشاهزاده ، ماکیاولی به صراحت قصد دارد تحلیلی غیرعاطفی از رفتار واقعی انسان و استفاده از قدرت ارائه دهد. ماکیاولی در مورد رفتار یک شاهزاده در قبال رعایای خود می نویسد: «من فکر می کنم درست است که اشیا را آن گونه که در حقیقت واقعی هستند، به جای آن گونه که تصور می کنند، بازنمایی کنم»
کتاب The Prince
صحت نگاه ماکیاولی به طبیعت انسان و جهان اجتماعی جای بحث دارد. آیا ماکیاولی صرفاً روشن بین و عینی است، یا برای بدترین انگیزه های کسانی که به دنبال قدرت هستند، توجیهات جعلی ارائه می کند؟ در شاهزاده ، نتایج اعمال مهم است. قتل، برانگیختن نزاع بین شهروندان، خرید وفاداری موقت، و خیانت: همه جایز است – در واقع مستحب –اگر آنها هدف شاهزاده را برای دستیابی و تأمین قدرت پیش ببرند. از نظر ماکیاولی، حفظ دولت مستلزم چنین اقداماتی است، زیرا دولت برای تأمین امنیت، صلح و نظم مردم ضروری است. او جاه طلبی های شاهزاده و نیاز مردم به نظم را در کنار یکدیگر قرار می دهد و این دو را مکمل یکدیگر می بیند. شاید آنها هستند، یا شاید این معادله صرفاً یک راه خودخواهانه برای کسانی است که برای دفاع از بی عدالتی ها قدرت طلب هستند. اینکه تا چه اندازه وسایلی که ماکیاولی در شاهزاده ترویج میکند با هدف توجیه میشوند و اینکه آیا ابزارها واقعاً اهداف را به ارمغان میآورند یا خیر، سؤالهای باز باقی میماند.
دیدگاه ماکیاولی درباره ایتالیای زمان خود – «بی رهبر، بی قانون، له شده، غارت شده، پاره شده، تسخیر شده» (ص. 83) – توصیههایی را که او در شاهزاده ارائه میکند، تأیید میکند. همچنین او را به پایان رساندن رساله خود با “نصیح برای رهایی ایتالیا از دست بربرها” می رساند. ماکیاولی خواستار «یک شاهزاده جدید… برای معرفی نظم جدید» (ص. 82) است که وحدت و ثبات را برای دولت شهرهای اغلب متخاصم شبه جزیره ایتالیا به ارمغان می آورد. در این بخش از شاهزاده و در برخی دیگر از نوشتههایش، ماکیاولی نسبت به شکلی از حکومت که به شهروندان اجازه میدهد نظر بدهند، آرمانگراتر و دوستانهتر به نظر میرسد. در گفتارهایشماکیاولی دولت ایده آل را به عنوان یک جمهوری به تصویر می کشد که به گروه هایی با عقاید متفاوت اجازه می دهد آشکارا صحبت کنند.
ماکیاولی بدین ترتیب زمینه را برای بحثی پایدار در میان خوانندگانش فراهم می کند. آیا او به عنوان یک جوینده وحدت و صلح درک می شود که می خواهد نصایح خود را عملی و مؤثر کند؟ آیا او فرصت طلبی است که به مستبدان احتمالی کمک و آرامش می دهد؟ آیا اهداف اخلاقی و سیاسی که او در فصل پایانی شاهزاده بیان می کند، اقداماتی را که او در فصل های قبل از آن حمایت می کند، توجیه می کند؟ به نظر می رسد این پرسش ها تا زمانی که کتاب ماکیاولی همچنان جایگاهی مرکزی در اندیشه سیاسی مدرن به خود اختصاص دهد، همچنان در ذهن ما باقی خواهد ماند.
بیوگرافی نیکولا ماکیاولی نویسنده کتاب شاهزاده
آنچه ما از شخصیت شخصی نیکولو ماکیاولی (1469-1527) می دانیم با خیانتی که در صفت برگرفته از نام او ذکر شده است در تضاد است. شواهد حاکی از آن است که ماکیاولی مردی درستکار، پدری خوب و شوهری بود که با همسرش، ماریتا کورسینی، که شش فرزند به دنیا آورد، در هماهنگی محبت آمیز زندگی می کرد. ماکیاولی در طول زندگی خود یک جمهوری خواه غیور بود. او به عنوان یک مدیر ارشد و دیپلمات کارآمد با میهن پرستی سازش ناپذیر به فلورانس خدمت کرد. اما خدمت او به جمهوری فلورانس زمانی پایان یافت که ارتش اتحادیه مقدس پاپ جولیوس دوم خانواده مدیچی را به عنوان مستبدان خیرخواه شهر به قدرت بازگرداند. در پاکسازی سیاسی حاصل، ماکیاولی نه تنها موقعیت خود را در حکومت شهر از دست داد، بلکه زمانی که توطئه ای علیه مدیسی ها در اوایل 1513 فاش شد، او همچنین به دلیل اینکه نامش در لیستی از توطئه گران گرفته شده بود به همدستی متهم شد. ماکیاولی که به زندان انداخته شد و تحت آن نوع شکنجه هایی قرار گرفت که مردان بی گناه را مجبور به اعتراف به گناه خود می کرد، با این وجود بی گناهی خود را حفظ کرد و سرانجام آزاد شد.
کتاب The Prince
ماکیاولی که تا حد فقر کاهش یافته بود، و با محدودیتهایی که برای رفتوآمدهایش در شهر ایجاد شده بود، به ملک کوچکی در خارج از فلورانس که از پدرش به ارث برده بود پناه برد. او در آنجا نه تنها شاهزاده را که بین بهار و پاییز 1513 تکمیل کرد، بلکه انواع تفسیرها و تاریخ های سیاسی و تعدادی آثار ادبی با استقبال خوب را تولید کرد. پس از مرگ پاپ ژولیوس دوم در سال 1513، پسر لورنزو د مدیچی (به نام با شکوه) پاپ لئو دهم شد – یکی از سه پاپ خانواده مدیچی. ماکیاولی امیدوار بود که با تقدیم شاهزادهبه لورنزو دی مدیچی، پسر معروفترین مدیچی، دفتری به دست آورد که او را به زندگی عمومی بازگرداند. این امید بیهوده بود. ماکیاولی در سن 58 سالگی در حالی که هنوز از فلورانس تبعید بود درگذشت.
نظرات مشتریان
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.