کتاب Bahar Bir Değişim Hikayesi بهار داستانی از تغییر اثر Fiona Woodcock

کتاب Bahar Bir Değişim Hikayesi

بهار: داستان تغییر دقیقا همین را می گوید. در مورد گوش دادن به داستان گل های ریز که تفاوت ایجاد می کنند چطور؟ در تپه ای نزدیک به شهر پاپی و دوستانش کاسنی، سنبل و نرگس های ریز درخشان زندگی می کردند. این گل‌های زیبا که بهار را نوید می‌دهند، مثل باد به سرعت می‌دویدند و دانه‌های رنگارنگ و رایحه‌های دلپذیر را به هر طرف می‌پراکندند، یک روز صبح که از خواب بیدار شدند، شهر خاکستری‌تر و بی‌رنگ‌تر از همیشه بود. چون اون روز آخرین شهربازی شهر تعطیل میشد! گلها نمی توانستند اجازه دهند این اتفاق بیفتد. بلافاصله وارد عمل شدند. اما شهر بزرگ بود. آنها چگونه پارک را پیدا می کنند؟ و حتی اگر این کار را انجام دهند، آیا می توانند پارک را نجات دهند؟